حسين(ع)؛ نازنين هستي
اي دل! پريشان حالم. آشفته و غمگين. سرگشته و حيران. نميدانم از تنهايياش بگريم، مويه كنم و سر برتربتش نهم يا بر مظلوميتش اشك بريزم. بر تشنگي يارانش به عزا بنشينم يا بر گلوي زخم خورده فرزندش!فرياد از اين همه ماتم و عزا. فرياد از اين همه بيوفايي. فغان از جدايي، عجيب حكايتي است، حكايت عاشورا.همه را سرگشته و حيران خود كرده، عاشورا كه ميرسد، دلهاي شيعيانش در آتش عشق حسين(ع) ميسوزد.حسين ماندگار است. ماندگاري ابدي. راز و رمز ماندگاري شيعه هم در ماندگاري عشق به حسين(ع) است.
دل شيعه بايد همواره در آتش عشق حسين(ع) خانه كند و اين عشق بايد زيبا بماند. چون حسين زيباست.
هر عاشقي هم كه واقعه عاشقانه عاشورا را خوانده باشد، به راز و رمز آن پي برده باشد، دل از اين عاشقي بر نميكند و هر عاشورا عاشقتر هم ميشود.
و راه ادامه عاشقي، سرگشتگي و حيراني در پيمان با حسين(ع) است. سر نهادن و جان دادن بر سر پيمان با اباعبدالله است.
دل دادن به شوق وصال حسين(ع) و ويران شدن وجود آدمي در غم آن نازنين شقايق هستي. آوارگي و سرگشتگي. پريشان حالي و اسيري. يك دم آسايش نداشتن دل، همواره آشوب در دل داشتن. و اكنون كه عاشورايي دگر در راه است، تشنگي ما فزوني مييابد. عطش عشق به حسين(ع) در جانمان آتش ميگيرد و ميسوزد. اين سوز دل با همين عطش سيراب ميشود و حسين(ع) با لبيك.
لبيك به حسين(ع)، پيمان با همه خوبيهاست. بهارعاشقان با تابش خورشيد مهدي(عج) فرا ميرسد.
منتقم حسين هنگامي كه بيايد، آنگاه آنهايي كه بر سر پيمان خود با حسين(ع) ماندهاند، حلاوت آن را خواهند چشيد. عاشقان حسين(ع) عاشقان روز وصال آن يگانه عالم هم هستند، تا آن نسيم بهاري بيايد، جانها را تازه كند و خورشيد عشق را بر سر عاشقانشان ارزاني دارد. غم هجران حسين، غم هجران مهدي است. مهدي سلاله پاك حسين(ع) است.
روي ماه حسين(ع)، روي ماه مهدي(عج) است. در اين روزهاي عاشورايي دلهايمان را به سوي حضرت دوست روانه كنيم، مهدي حسين(ع) بيايد تا خاك پاي آن نازنين را مرهم چشمانمان كنيم. پروردگارا! روزيام گردان شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به صحراي قيامت.